اختلال خواب و اختلال روان، دو روی یک سکه
"The interpretation of dreams is the royal road to a knowledge of the unconscious activities of the mind." - Sigmund Freud
شما جز دسته افراد پرخواب هستید یا دچار بی خوابیهای شبانهاید؟ در روزهای خنک بهاری خواب بدون شک از لذت بخشترین و آرامش بخش ترین اعمال روز و شب ما ایرانی هاست. اما مدت زمان و کیفیت خواب تا چه اندازه در سلامت جسم و روان افراد موثر است؟
با توجه به اهمیت خواب در سلامت افراد جامعه جهانی، روز 15 ام ماه مارس، به نام روز خواب با موضوع «برابری خواب برای سلامت جهانی» نامگذاری شده است. امروزه با توجه به ساعات کاری زیاد و کم خوابیهای مکرر، مشکلات بسیاری دامنگیر سلامت جامعه شده است. خواب زیاد و خواب کم هر دو میتوانند صرفا به علت طریقهی زندگی باشند؛ با این حال کم خوابی و خواب زیاد به صورت بیمارگونه میتوانند به علل مختلفی از جمله اختلالات روانی مانند استرس، افسردگی و یا مصرف برخی داروها یا مواد مخدر باشند و یا به علت اختلالات هورمونی یا درد بروز کنند.
خواب یک حالت رفتاری پیچیده است که هزاران سال است دانشمندان را به مطالعه واداشته است. تا آنجا که ردپای خواب را حتی میتوان در آثار فرهنگی ملتهای گذشته مشاهده کرد. در اسطورههای یونانی از «هیپنوس»، خدای خواب، صحبت شده که پسر «نیکس»، خدای شب، و «اربوس»، خدای تاریکی بود. او با برادر دوقلوی خود، «تاناتوس»، خدای مرگ، در یک غار در دنیای زیرین زندگی میکرد که هیچ نور یا صدایی وارد آن نمیشد و ورودی غار همیشه پر از گیاه خشخاش بود. رودخانه لته، یا همان رودخانه فراموشی، مرز بین شب و روز بود و از این غار، جریان داشت که نوشیدن از آن باعث فراموشی و حالت خوابآلودگی میشد.
در متن بالا به شکل جالبی به رابطهی مفاهیم خواب، رویا، فراموشی، عدم وجود محرکهای صدا و نور که میتوانند موجب بیداری شوند و حتی خشخاش به عنوان مادهای ضد درد و خوابآور با زیرکی تمام اشاره شده است و این نشان دهنده اهمیت این موضوع از دیرباز است که تا زمان حاضر نیز ادامه دارد.
خواب از نظر دانشمندان در طول زمان
این سوال سالها چالش ذهنی بسیاری از دانشمندان بوده است و هنوز هم نقاط تاریک زیادی در درک و شناخت این فرآیند زیستی وجود دارد. در سالهای گذشته، خواب هم به عنوان یک وضعیت آگاهی و هم به عنوان نوعی فراموشی یا بیهوشی در نظر گرفتهمیشد. با این حال، خواب با بیهوشی از نظر بازگشت به وضعیت بیداری، متفاوت است.
در طول زمان تئوریهای متفاوتی درمورد علت به خواب رفتن مطرح شده است که بسیاری در طول زمان منسوخ و یا تکمیل شدند. یکی از اولین تئوریها، کمبود تحریکات بوده است؛ به عبارت دیگر، خواب نتیجه قطع دریافت تحریکات خارجی توسط مغز است. در ادامه «پورکینج»، این ایده را مطرح کرد که خواب مرتبط با تورم در ماده خاکستری مغز، اثر Exerting Mass و نهایتا قطع مسیرهای سیگنالی ورودی و خروجی مغز است.
در سالهای بعد نظریات دیگری مطرح شد که شامل افزایش دی اکسید کربن، خستگی و همچنین ساخت موادی در بدن، تخلیهی آن به خون و تحریک خواب بود. تحقیقات دانشمند ایتالیایی به نام Parmeggiani در دهه ۱۹۶۰ میلادی به بعد یک پیشرفت مهم در درک تغییرات کنترل فیزیولوژیک در طول خواب فراهم کرده است. مطالعات بسیاری در مورد خواب انجام شده و تعاریف متفاوتی برای آن مطرح شده است. برای اولین بار در ابتدای 1900 در تحقیقات به مناطق مرتبط با خواب اشاره شد.
در ادامه Hans Berger با ساخت دستگاه الکتروانسفالوگرافی و ثبت انسانی اولین[۱]EEGدر سال ۱۹۲۴ نقش بسزایی در شناخت نوروفیزیولوژی خواب داشت. با این حال Nathaniel Kleitman وEugene Aserinsky در دهه ی ۱۹۵۰ برای اولین بار با بررسی امواج EEG متوجه الگوهای مختلف حین خواب شدند، خواب REMو Non-REMرا معرفی نموده و تغییر شگرفی در مسیر شناخت خواب ایجاد کردند.
نوروفیزیولوژی خواب
مسیرهای مربوط به خواب و بیداری هم مانند بسیاری از دیگر اعمال پیشرفته مغز، بسیار پیچیده است و مناطق زیادی از مغز در سطوح مختلف از ساقهی مغز تا تالاموس، هیپوتالاموس و نواحی مختلف کورتکس مانند Forebrain درگیر خواب و بیداری هستند. خواب را نمی توان صرفا فعال و غیر فعال شدن ناحیهی دستگاه فعالکننده مشبک [۲](RAS) دانست، بلکه خواب در ارتباط عملکردی تنگاتنگ در نواحی RAS، هسته پرهاپتیک شکمی-جانبی (VLPO[۳])، کورتکس، تالاموس و بسیاری نواحی دیگر معنا میشود. بنابراین اختلال در هریک از نواحی درگیر، ارتباطات اینها و یا اختلال در نوروترنسمیترهای موثر در این مسیرها می تواند موجب اختلال در خواب و بیداری شود؛ کما اینکه یکی از تئوریها درمورد بیماری نارکولپسیا، اختلال در Orexin، نوروترنسمیتر موثر در بیداری، است.
نقش کلیدی خواب در سلامت جسم و روان
در سالهای اخیر ارتباط خواب با سلامت جسمی و روانی بسیار مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس مطالعات انجام شده خواب برای حفظ عملکرد شناختی مغز، شکلگیری یا تغییر ارتباطات مغزی، تنظیم احساسات و هیجانات و اثر بر سیستم ایمنی بدن ضروری است. خواب بدون شک برای سلامت و همچنین ارتقا مغز لازم است. در طول خواب مغز فرصت کافی برای دفع سموم تولید شده طی بیداری را پیدا می کند. نکته جالب آن که یکی از مواد دفعی آمیلوئید بتاست که افزایش آن ارتباط مستقیم با بیماری آلزایمر دارد. در طول خواب تثبیت خاطره اتفاق می افتد. درواقع خواب برای تغییر پلاستیسیته سیناپسی ضروری است و بنابراین در طول خواب، مغز ارتباطات نورونی را در مسیرهایی تقویت و در مسیرهای دیگر تضعیف می کند. خواب همچنین در طول دوران کودکی و نوزادی برای رشد و نمو مغز بسیار ضروری است.
خواب و سلامت روان یک ارتباط دو طرفه پیچیده
در کنار تمام اثرات خواب، نکته حائز اهمیت، اثر خواب بر تنظیم احساسات است. بسیاری براین باورند که وجود خواب برای تخلیه ناخودآگاه فرد و تنظیم روان وی مورد نیاز است. اینکه بعد از یک روز خستهکننده و پرتنش خواب شما دچار اختلال شود امری طبیعی است با این حال نباید فراموش کرد رابطه خواب و سلامت روان یک مسیر دوطرفه است و خواب مناسب نیز بر سلامتی بدن موثر بوده و البته روشی برای تعدیل احساسات و مقابله با استرسهای عاطفی روزانه به شمار می رود. اهمیت خواب برای بدن را میتوان از آن جا متوجه شد که کاهش خواب REM وNon-REM موجب می شود در شبهای بعد مقدار این خوابها افزایش یافته و جبران شود. اختلال خواب در طولانی مدت میتواند اختلالات شناختی یا نقص سیستم ایمنی را در پی داشته باشد اما اختلالات عاطفی و تحریکپذیری میتواند با سرعت بیشتری در زندگی روزمره آشکار شود.
اختلالات خواب
انواع مختلفی از اختلالات خواب وجود دارد، با این حال دو نمونه از اختلالات که در این جا به آن اشاره می شود، حمله خواب (نارکولپسی) [۱] و بیخوابی[۲] است. در نارکولپسی، که همراه با افزایش خواب و خستگی در طول روز، و یا حتی از دست دادن تون عضلانی، فلجی[۳] در هنگام هیجانات روانی و اختلال در تکلم و حتی هذیان است، علت اصلی، با اینکه دقیقاً مشخص نشده، میتواند اختلالات ژنتیکی، علل محیطی و یا بیماری خود ایمنی و کاهش نوروترنسمیتر Orexin باشد، که نقش مهمی در بیداری و هوشیاری دارد.
در بیخوابی اما برعکس حالت بالا، خواب فرد، کیفیت و کمیت مناسبی ندارد و همراه با پیامدهای مضر روزانه است. اختلال بیخوابی شایعترین اختلال خواب و همچنین یکی از شایعترین اختلالات روانی با شیوع تقریبی ۳۰ درصد در جمعیت عمومی است و میتواند به علت شرایط محیطی، دارو، اختلالات ژنتیکی و یا حالت روانی فرد باشد. این نوع اختلال نیز میتواند همراه با هذیان و برخی از سایر اختلالات روانی باشد.
خواب مناسب تا جایی اهمیت دارد که اختلال در آن میتواند علاوه بر تشدید احساسات منفی، موجب کاهش احساسات مثبت حتی پس از رسیدن به اهداف، در فرد شود. باید اضافه کرد در مطالعهای مشخص شد، فرد علاوه بر اختلالات خلقی و اضطراب و افسردگی دچار عدم پذیرش دربرابر سرزنش می شود؛ هچنین این بیماران خصومت بیشتری نسبت به افراد و اشیا در محیط نشان می دهند و تمایل بیشتری به تنبیه دارند. در واقع خواب کافی موجب ترمیم فعالیت تطبیقی مغز شده و یکپارچگی ارتباطی نواحی موثر در تنظیم احساسات، آمیگدال و کورتکس پری فرونتال، حفظ میشود.
اثرات خواب REM[۴] در تنظیم روانی
باتوجه به اینکه خواب، خود شامل REM و Non-REM[۵] است، باید اشاره کرد هر دو خواب در اختلالات رفتاری موثرند با این حال مطالعات حاکی از اثر بیشتر خواب REM هستند. کابوسها به عنوان رویاهای ناراحتکننده که واکنش عاطفی منفی قوی مانند ترس، اضطراب یا غم را برمی انگیزند و بیشتر در REM اتفاق میافتند، اغلب شامل سناریوهای
تهدیدکننده، ترسناک یا نگرانکننده هستند. نکته جالب آن است که کابوسها میتوانند درجهت تسهیل آزادسازی، پاکسازی عاطفی و همچنین بهبود تروما عمل کنند. علاوه بر این، کابوسها فرصتی برای اکتشاف نمادین افکار و ترسهای ناخودآگاه ، ترویج خودآگاهی و رشد شخصی ارائه می دهند.
در سطح درمانی، با هدف قرار دادن کابوسها و قرار گرفتن تدریجی در معرض محتوای کابوسها در یک محیط درمانی کنترلشده میتوان به کاهش حساسیت افراد نسبت به ترسهایشان کمک کرده و دفعات و شدت کابوسها را در طول زمان را کاهش داد. کابوسها در طول خواب REM و خواب Non-REMمی توانند باعث کاهش هیجانات منفی و دارای اثرات جبرانکنندهی شکستهای فرد در طول روز شود.
به طور خلاصه، با توجه به مواردی که گفته شد عملکرد احتمالی خواب REM درواقع پردازش مجدد رویدادهای عاطفی تجربه شده در طول روز است، که میتواند به تنظیم احساسات مغز و بهبود عملکرد روزانه فرد کمک کند. تئوریهای متفاوتی برای توضیح نقش خواب REM در تنظیم عاطفی تجربیات مطرح شده است که مهم ترین و شاید جالب ترین آن ها را Walker و Van Der Helm مطرح کردند که با عنوان «خواب برای یادآوری، خواب برای فراموش کردن» نیز شناخته می شود. این دو معتقد بودند که خواب REM در حقیقت حالتی است که در آن تون عاطفی به صورت تخفیف یافته یا "Depotentiated" است. در واقع خواب موجب تسهیل تثبیت حافظه برای تجربیات عاطفی میشود و همزمان شدت عاطفی این خاطرات را تعدیل میکند. به این ترتیب، خواب (عمدتا خواب REM) به عنوان راهی برای جدا کردن تون احساسی از خاطرات عاطفی عمل میکند. با این حال، چندین مطالعه اخیر نظریه "Depotentied" را به چالش کشیده است. این که آیا حقیقتا خواب REM در حفظ تون عاطفی یا کاهش تنشهای عاطفی نقش دارد؟
بنابراین نیاز به تحقیقات گسترده ای در این زمینه وجود دارد. اختلالات خواب نه تنها حال خوب روزانه و عملکرد اجتماعی را محدود میکند، بلکه حتی در افزایش اختلالات عاطفی مانند افسردگی نیز نقش دارد. کمبود خواب با افزایش واکنش نسبت به اطلاعات احساسی منفی مشخص میشود و این همراه با کاهش فعال سازی Medial Prefrontal، توانایی تنظیم احساسات را دچار اختلال میکند.
چنانچه در مطالعهای مشاهده شده است که اختلالات عاطفی به طور خاص با شاخصهای خواب REM مرتبطند. نتایج نشان داد که درصد خواب REM با نمره کل (Difficulties in Emotion Regulation Scale) DERS همبستگی منفی دارد. این مقیاس برای ارزیابی مشکلات در تنظیم هیجانات طراحی شده است و شامل جنبههای مختلفی مانند مشکلات در کنترل رفتار، عدم اعتماد به مهارتهای تنظیم هیجان و دشواری در تشخیص احساسات است. همچنین دیده شد که تاخیر در خواب REM با شاخص DERS ، همبستگی مثبت دارد. بنابراین می توان اینگونه نتیجهگیری کرد که اختلال در خواب REM میتواند موجب اشکال در عملکرد تنظیم هیجان در طول روز شود.
از طرف دیگر همانطور که پیشتر هم اشاره شد حالات روحی افراد نیز بر کیفیت خواب تاثیر دارند؛ به طوری که احساسات مثبت مانند عشق با کاهش مدت خواب و افزایش کیفیت خواب ذهنی همراه بوده است. درحالی که حالتهای عاطفی منفی مانند غم و اندوه، خصومت یا تنهایی با افزایش اختلالات خواب مرتبط است. همانطور که گفته شد تجربیات زندگی روزمره میتوانند بر کیفیت خواب اثرگذار باشند. به طور مثال فشارهای عصبی و استرس میتوانند منجر به شیوع کابوس و یا اختلال بیخوابی، به خصوص اختلال در خواب REM در فرد گردند. تحقیقات نشان میدهد کودکانی که در سال های اولیه زندگی در معرض استرس قرار گرفتهاند، در بزرگسالی راحتتر به بی خوابی مبتلا میشوند.
تمام موارد مطرح شده پیچیدگی رابطه خواب و سلامت روان را نشان میدهد. عدم توجه به بهداشت خواب میتواند منجر به اختلال خواب و اختلالات عاطفی ناشی از بیخوابی مزمن شود. در حالی که خود خواب میتواند استرسهای روزانه و فشارهای روانی را بهبود دهد، درصورت افزایش بیش از اندازه فشارهای عاطفی، اختلال خواب و بی خوابی موجب میشود مغز توانایی ایجاد تطابق برای بهبود سلامت روانی را از دست بدهد، در نتیجه یک چرخه معیوب به وجود خواهد آمد که ناشی از کیفیت یا کمیت نامناسب خواب و یا عدم برطرف کردن استرسهای روزانه به شکلی صحیح است. امری که به وضوح امروزه در بسیاری از افراد جامعه مشاهده میشود. در شرایط معمول، برای بهبود کم خوابی در سطح متوسط، رعایت بهداشت خواب بهترین گزینه است. مواردی همچون روان درمانی، بهبود سبک زندگی و رژیم غذایی، خوابیدن در زمان مشخص، کاهش خواب در طول روز، بهبود محیط خواب و راحتی محیط میتواند در بهبود مشکلات خواب بسیار موثر باشد. اما در موارد شدیدتر، علاوه بر موارد فوق، باید علت زمینهای روانی و یا جسمی بیخوابی بررسی شود. درمانهای دارویی و حمایتی تجویزی پزشک میتوانند برای درمان بیخوابی شدید موثر باشند.
در آخر باید این نکته را در نظر گرفت که خواب و تاثیر آن در زندگی به طور قطع چیزی فراتر از دانش امروزی است و این زمینهی علمی نیازمند بررسیهای بیشتر از سوی علاقه مندان است.
گردآورنده: حمیده اسدی نژاد
دانشجو دکتری فیزیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی ایران
منابع:
1.Baglioni, C., Spiegelhalder, K., Lombardo, C., & Riemann, D. (2010). Sleep and emotions: a focus on insomnia. Sleep Medicine Reviews, 14(4), 227-238.
2.Berger, H. (1969). On the electroencephalogram of man. Electroencephalography and clinical neurophysiology, Suppl 28: 37+-Suppl 28: 37+.
3.Besedovsky, L., Lange, T., & Born, J. (2012). Sleep and immune function. Pflügers Archiv-European Journal of Physiology, 463(1), 121-137.
4.Bhaskar, S., Hemavathy, D., & Prasad, S. (2016). Prevalence of chronic insomnia in adult patients and its correlation with medical comorbidities. J Family Med Prim Care, 5(4), 780-784. doi:10.4103/2249-4863.201153
5.Chen, D.-W., Wang, J., Zhang, L.-L., Wang, Y.-J., & Gao, C.-Y. (2018). Cerebrospinal fluid amyloid-β levels are increased in patients with insomnia. Journal of Alzheimer's Disease, 61(2), 645-651.
6.Cluydts, R. (2003). Comparing the effects of sleep loss after experimental sleep deprivation and in clinical patients. Sleep Medicine Reviews, 7(4), 293-295.
7.DelRosso, L. M., & Ferri, R. (2021). Sleep Neurology: Springer.
8.Galbiati, A., Sforza, M., Fasiello, E., Casoni, F., Marrella, N., Leitner, C., . . . Ferini-Strambi, L. (2020). The association between emotional dysregulation and REM sleep features in insomnia disorder. Brain and Cognition, 146, 105642.
9.Hutchison, I., & Rathore, S. (2015). The role of REM sleep theta activity in emotional memory. Front Psychol. 2015. In.
10.Parmeggiani, P. L. (2005). Sleep behaviour and temperature. In The physiologic nature of sleep (pp. 387-405): Imperial College Press, London.
11.Parmeggiani, P. L. (2011). Systemic homeostasis and poikilostasis in sleep: Is REM sleep a physiological paradox? : World Scientific.
12.Peever, J., & Fuller, P. M. (2016). Neuroscience: A Distributed Neural Network Controls REM Sleep. Curr Biol, 26(1), R34-35. doi:10.1016/j.cub.2015.11.011
13.Roth, T. (2007). Insomnia: definition, prevalence, etiology, and consequences. Journal of clinical sleep medicine, 3(5 suppl), S7-S10.
14.Sakurai, T. (2013). Orexin deficiency and narcolepsy. Current Opinion in Neurobiology, 23(5), 760-766.
15.Vandekerckhove, M., & Wang, Y. L. (2018). Emotion, emotion regulation and sleep: An intimate relationship. AIMS Neurosci, 5(1), 1-17. doi:10.3934/Neuroscience.2018.1.1
16.Werner, G. G., Schabus, M., Blechert, J., Kolodyazhniy, V., & Wilhelm, F. H. (2015). Pre‐to postsleep change in psychophysiological reactivity to emotional films: Late‐night REM sleep is associated with attenuated emotional processing. Psychophysiology, 52(6), 813-825.
17.Yeo, S. S., Chang, P. H., & Jang, S. H. (2013). The ascending reticular activating system from pontine reticular formation to the thalamus in the human brain. Frontiers in human neuroscience, 7, 416.